من آن ابرم که بارانش تو هستی
همان یوسف که کنعانش تو هستی
مسافر میشوم تا آخر عمر
در آن راهی که پایانش تو هستی
من آن ابرم که بارانش تو هستی
همان یوسف که کنعانش تو هستی
مسافر میشوم تا آخر عمر
در آن راهی که پایانش تو هستی
میلاد امام محمدباقر(علیه السلام)
شکافنده علوم و گشاینده دروازه های دانش
برشیعیان و ارادتمندان حضرتش خجسته باد . . .
ساز
پیانو در سال ۱۷۰۹ توسط بارتولومئو کریستوفری (۱۶۵۵- ۱۷۳۰) از روی سازی به
نام هارپسیکورد ساخته شد. این ساز بیشترین وسعت صوتی را در بین سازهای
رایج دارد (حدود هفت اکتاو) و جعبۀ صوتی بسیار بزرگی دارد که سیمها و
چکشهای متعددی در آن تعبیه شده است. با فشردن کلیدهایی که خارج از جعبه
صوتی و روبروی نوازنده تعبیه شده، چکشهای داخل جعبۀ صوتی ساز (که متصل به
این کلیدها هستند) به حرکت درآمده و به سیمها اصابت می کنند و صدا تولید می
شود.
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او لکن، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى داند بهاى حضرت باقر
ولادت امام محمدباقر (ع) مبارک باد
من به مهر تو چنان رام شدم
که خدا می داند
من به زلف تو چنان خام شدم
که خدا میداند
من چنان جادوی این دام شدم
که خدا میداند
زندگی شطرنج دنیا و دل است
قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کیش هوس ها می شود
پای اسب آرزوها در گل است
فیل بخت ما عجب کج می رود
در سر ما بس خیالی باطل است
ما نسنجیده پی سرباز او
غافل اینکه او حریفی قابل است
مهره های عمر من نیمش برفت
مهره های او تمامش کامل است
در شهر خرابان کسی پیر نشد,از خوردن آدمی زمین سیر نشد ,گفتیم جوانیم به پیری برسیم توبه کنیم.از بس که جوان مرد کسی پیر نشد
خداوندا …
دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم …
اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم ، دستم در دست تو نبود …
زندگی شطرنج دنیا و دل است
قصه پررنج صدها مشکل است
شاه دل کیش هوس ها می شود
پای اسب آرزوها در گل است
فیل بخت ما عجب کج می رود
در سر ما بس خیالی باطل است
ما نسنجیده پی سرباز او
غافل اینکه او حریفی قابل است
مهره های عمر من نیمش برفت
مهره های او تمامش کامل است
شاید بهم بگى مغرور یا بی احساس ولى من عادت ندارم به چیزاى عمومى حس خاصى داشته باشم !
ما نه آنیم که در بازی تکراری این چرخ فلک
هر که از دیده مان رفت ز خاطر ببریم
یا که چون فصل خزان آمد وگل رفت به خواب
دل به عشق دگری داده ز آنجا برویم
وسعت دیده ما خاک قدم های تو بود
خاک زیر قدمت را به دو دنیا بخریم
اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام ,
تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!
تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!
تعداد صفحات : 44